آیه 33 سوره زمر

از دانشنامه‌ی اسلامی

وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ

[39–33] (مشاهده آیه در سوره)


<<32 آیه 33 سوره زمر 34>>
سوره :سوره زمر (39)
جزء :24
نزول :مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و آن کس که (وعده) صدق را آورد و (آن کس که) آن را تصدیق کرد (و به خدا و قیامت ایمان آورد) هم آنها به حقیقت اهل تقوا هستند.

و آنکه سخن راست و درست آورد و کسانی که آن را باور کردند، اینانند که پرهیزکارانند.

و آن كس كه راستى آورد و آن را باور نمود؛ آنانند كه خود پرهيزگارانند.

و كسى كه سخن راست آورد و تصديقش كرد، آنان پرهيزگارانند.

امّا کسی که سخن راست بیاورد و کسی که آن را تصدیق کند، آنان پرهیزگارانند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

He who brings the truth and he who confirms it—it is they who are the Godwary.

And he who brings the truth and (he who) accepts it as the truth-- these are they that guard (against evil).

And whoso bringeth the truth and believeth therein - Such are the dutiful.

And he who brings the Truth and he who confirms (and supports) it - such are the men who do right.

معانی کلمات آیه

«الَّذِی جَآءَ بِالصِّدْقِ»: مراد پیغمبران به طور عامّ، و پیغمبر اسلام به طور خاصّ است. «صَدَّقَ بِهِ»: مراد مؤمنان و پیروان جملگی پیغمبران به طور عامّ، و مؤمنان و پیروان پیغمبر اسلام به طور خاصّ است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ «33»

و كسى كه سخن راست آورد و آن را تصديق كرد، آنانند همان تقواپيشه‌گان.

لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ «34»

هرچه بخواهند براى آنان نزد پروردگارشان فراهم است، اين است پاداش نيكوكاران.

جلد 8 - صفحه 169

نکته ها

صدق و راستى داراى ابعادى است:

صدق در گفتار: «جاءَ بِالصِّدْقِ» (آيه‌ى مورد بحث)

صدق در وعده: «إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ» «1»

صدق در عهد: «صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ» «2»

صدق در عمل: «أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا» «3»

و كسى كه در همه‌ى مراحل، صداقت لازم را داشته باشد «صِدّيق» ناميده مى‌شود.

پیام ها

1- مبلّغ دين، آن گاه مورد ستايش است كه خود نيز به آن چه مى‌گويد عمل كند. «جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ»

2- تبليغ دين، مخصوص پيامبر نيست. جاءَ بِالصِّدْقِ‌ ... أُولئِكَ‌ (كلمه‌ى‌ «أُولئِكَ» آمده نه «هو»). چنانكه در جاى ديگر مى‌فرمايد: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‌ بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» «4» من و هركس از من تبعيت كند، با بينايى به سوى خدا مى‌خوانم.

3- يكى از نشانه‌هاى متّقين، تبليغ پيام الهى است. جاءَ بِالصِّدْقِ‌ ... الْمُتَّقُونَ‌

4- وسيله‌ى دريافت نعمت‌ها در بهشت، اراده و خواست بهشتيان است. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ»

5- الطاف الهى در بهشت محدوديّت ندارد. «لَهُمْ ما يَشاؤُنَ»

6- متّقين همان نيكوكاران هستند. «هُمُ الْمُتَّقُونَ‌- الْمُحْسِنِينَ»

«1». مريم، 54.

«2». احزاب، 23.

«3». بقره، 177.

«4». يوسف، 108.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 170

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (33)

وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ‌: و آن كسى كه آورد سخن راست، وَ صَدَّقَ بِهِ‌: و آنكه تصديق نمود به آن يعنى مؤمنان، أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ‌: آن گروه عالى شأن ايشانند پرهيزكاران نه غير ايشان. نزد بعضى مراد از اول جبرئيل است كه قرآن را از جانب خدا آورده، و به ثانى حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله كه تصديق آن نموده و به قبول تلقى نموده.

على بن ابراهيم قمى (رحمه اللّه) از ائمه هدى عليهم السلام مروى است كه:

مراد «جاء بالصدق» حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله، و مراد «صدق به» حضرت امير المؤمنين عليه السلام‌ «1».

و نيز مروى است كه حضرت اصحاب را به غزوه‌اى فرستاد و حضرت امير المؤمنين را بر ايشان امير نمود، بعد فرمود: كيست فضل پسر عمم را از قرآن بگويد؟ عمار ياسر برخاست گفت: من بگويم يا رسول اللّه فرمود: بگو عمار، گفت: «وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ». حضرت فرمود: راست گفتى اى عمار. «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكافِرِينَ (32) وَ الَّذِي جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (33) لَهُمْ ما يَشاؤُنَ عِنْدَ رَبِّهِمْ ذلِكَ جَزاءُ الْمُحْسِنِينَ (34) لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْهُمْ أَسْوَأَ الَّذِي عَمِلُوا وَ يَجْزِيَهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ الَّذِي كانُوا يَعْمَلُونَ (35)

ترجمه‌

پس كيست ستمكارتر از آنكه دروغ بست بر خداوند و تكذيب كرد سخن راست را وقتى كه آمد او را آيا نيست در دوزخ جاى اقامتى براى كافران‌

و آنكه آورد سخن راست را و تصديق نمود آنرا آنگروه ايشانند پرهيزكاران‌

براى ايشانست آنچه ميخواهند نزد پروردگارشان اينست پاداش نيكوكاران‌

تا پوشيده دارد از آنها بدترين عملى را كه بجا آوردند و پاداش دهد مزد ايشانرا ببهترين كاريكه بودند ميكردند.

تفسير

خداوند متعال ببيان ديگرى متعرّض حال اهل شرك و اهل ايمان شده ميفرمايد پس كيست ستمكارتر از كسيكه دروغ بندد بخدا و قائل شود بآنكه او براى خود شريك در عبادت قرار داده يا پسر و دختر اختيار نموده و تكذيب كند كتاب خدا و سنّت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است وقتى كه بيايد از جانب خدا و مبيّن شود براى او آيا نيست در جهنم مثوى و مقام و اقامتگاه دائمى براى چنين كسانى البتّه هست و در غير آن منزلى براى آنها نخواهد بود و آنكه قرآن را كه صدق محض و محض صدق است آورد از جانب خدا و آنكه تصديق نمود آنرا و سنت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام را كه صدق و حق و واقع است اين اشخاص آنها پرهيزكارانند و اينكه اولئك كه جمع است خبر الّذى واقع شده بملاحظه عموم معنى است اگر چه مراد شخص باشد

جلد 4 صفحه 497

چنانچه قمّى ره فرموده كه مراد از جاء بالصّدق پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و مراد از و صدّق به امير المؤمنين عليه السّلام است و در مجمع اينمعنى را بائمه هدى عليهم السلام نسبت داده است و معلوم است كه آنحضرت اوّل كسى بود كه تصديق فرمود قرآن و آنچه را كه پيغمبر آورد كه اهمّ از همه ولايت خودش بود قولا و عملا بنحو اكمل و از براى پرهيزكاران سابق الذكر است با شرط بقاء بر تصديق مذكور قولا و عملا در دنيا آنچه را كه خواسته باشند از نعمت و خوشى و خوبى نزد پروردگارشان در آخرت اين است پاداش نيكوكاران بأعمال صالحه و عقائد حقّه تا محو كند از نامه عمل آنها بدترين كاريرا كه مرتكب ميشدند از اقسام شرك و كفر و معاصى و عوض دهد بعنوان مزد ببهترين اعمالشان كه اسلام و ايمان و كارهاى عبادى باشد بهترين عوض و مزديرا كه سزاوار است از خداوند جليل به بنده ذليل عطا شود و ظاهرا ليكفّر اللّه متعلّق بما يشاؤون است و محتمل است متعلّق بمحسنين باشد و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِي‌ جاءَ بِالصِّدق‌ِ وَ صَدَّق‌َ بِه‌ِ أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُتَّقُون‌َ (33)

و كسي‌ ‌که‌ آمد براستي‌ و تصديق‌ بآن‌ اينها ‌خود‌ ‌آنها‌ متقين‌ هستند.

‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ جمله‌ اقوال‌ زياديست‌ بعضي‌ گفتند جاء بالصدق‌ پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ آمد بقرآن‌ و تصديق‌ نمود ‌او‌ ‌را‌ بعضي‌ گفتند «جاء بالصدق‌» پيغمبر ‌است‌ ‌که‌ آمد برسالت‌ و «صدّق‌ ‌به‌» امير المؤمنينست‌ بعضي‌ گفتند «جاء بالصدق‌» جبرئيل‌ ‌است‌ «جاء بالقرآن‌» و «صدق‌ ‌به‌» پيغمبر ‌است‌ و ‌غير‌ اينها و لكن‌ آنچه‌ بنظر نزديك‌ ميايد اينكه‌ وَ الَّذِي‌ جاءَ بِالصِّدق‌ِ مطلق‌ ‌است‌ بعضي‌ ‌کل‌ ‌من‌ جاء بالصدق‌ شامل‌ جميع‌ اهل‌ حق‌ ميشود پيغمبر جاء بالرسالة مؤمنين‌ ايمان‌ و قرآن‌ و احكام‌ الهيه‌ و دستورات‌ دينيه‌ ‌که‌ تمام‌ صدق‌ ‌است‌.

وَ صَدَّق‌َ بِه‌ِ تمام‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ حقيقت‌ و صفا قبول‌ نمود و تصديق‌ كرد ‌که‌ فرد اجلاي‌ ‌آن‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ ‌که‌ «اول‌ القوم‌ اسلاما و اقدمهم‌ ايمانا و اقومهم‌ بدين‌ اللّه‌ و احوطهم‌ ‌علي‌ الاسلام‌» ‌است‌ ‌ثم‌ ائمة الهدي‌ ‌که‌

مجال‌ معرفة اللّه‌ و معادن‌ حكمة اللّه‌ و مساكن‌ بركة اللّه‌ و حفظة سر اللّه‌ و حملة كتاب‌ اللّه‌ و اوصياء نبي‌ اللّه‌ و خلفاء ‌رسول‌ اللّه‌

هستند ‌پس‌ ‌از‌ ‌آنها‌ شيعيان‌ خلّص‌ ‌که‌ هيچ‌ كم‌ و زيادي‌ ‌در‌ دين‌ نكردند و بجميع‌ وظايف‌ ديني‌ عمل‌ كردند و بجميع‌ عقائد حقه‌ معتقد هستند و بجميع‌ واردات‌ الهيه‌ تسليم‌ هستند تمام‌ اينها مصداق‌ و الذي‌ جاء بالصدق‌ «و صدّق‌ ‌به‌» هستند بتفاوت‌ درجات‌ و مقامات‌ و شاهد ‌بر‌ ‌اينکه‌ عموم‌ و اطلاق‌.

أُولئِك‌َ هُم‌ُ المُتَّقُون‌َ ‌است‌ و باين‌ بيان‌ جمع‌ ‌بين‌ اقوال‌ ‌را‌ ‌هم‌ ميتوان‌ كرد و نيز ‌از‌ شواهد ديگر ‌است‌:

312

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 33)- در باره گروه دوم نیز دو توصیف ذکر کرده، می‌فرماید: «اما کسی که سخن راست بیاورد، و کسی که آن را تصدیق کند آنان پرهیزکارانند» (وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ).

به این ترتیب سخن از کسانی است که هم آورنده صدقند و هم عمل کننده به آن، سخن از آنهاست که مکتب وحی و سخن حق پروردگار را در عالم نشر داده، و خود به آن مؤمن هستند و عمل می‌کنند، اعم از پیامبران و امامان معصوم و تبیین کنندگان مکتب آنها.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع